دیکشنری
داستان آبیدیک
inhibit signal
ɪnhɪbɪt sɪgnəl
فارسی
1
عمومی
::
علامت مانع
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INHERITABLE
INHERITABLE QUALITIE
INHERITANCE
INHERITANCE RELATIONSHIP
INHERITANCE TAX
INHERITED ERROR
INHERITOR
INHERITRESS
INHERITRIX
INHESION
INHIBIT
INHIBIT CONDITION
INHIBIT FROM
INHIBIT FUNCTION
INHIBIT PULSE
INHIBIT SIGNAL
INHIBITED
INHIBITER
INHIBITING FACTOR
INHIBITING INPUT
INHIBITION
INHIBITION LAYER
INHIBITIVE
INHIBITOR
INHIBITORY
INHIBITORY ACTIVITY
INHIBITORY CONCENTRATION
INHIBITORY CONTROL
INHIBITORY TARGET REGION
INHOMOGENEOUS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید